کتاب اتاق تالیف اما داناهیو ترجمه علی قانع

کتاب اتاق تالیف اما داناهیو ترجمه علی قانع

داستان کتاب

این کتاب داستان زن جوانی است که به مدت هشت سال در اتاقی زندانی شده است. مردی میانسال او را دزدیده و زندانی کرده و تنها یکسری وسایل اولیه زندگی از قبیل تخت خواب، تلویزیون، اجاق برقی، کمد و … در اختیارش گذاشته؛ فقط برای اینکه زنده بماند.

مرد سالهاست که هر شب سراغ زن می‌رود و سرانجام «جک» به دنیا می‌آید. کودکی که مادرش مجبور می‌شود برایش دنیایی بسازد از دنیای واقعی؛ دنیایی که به فضای داخل اتاق و زندگی تلویزیونی، دروغ و نمایشی تقسیم می‌شود…

راوی داستان در واقع «جک» می باشد که کودکی است پنج ساله، او در اتاقی به دنیا آمده و دنیایی بزرگتر از آن را در زندگی‌اش ندیده است.
جک در‌‌ همان سن و سال مدام در حال مقایسه بیرون و «اتاق» است. دنیای او همین دو مفهوم را دارد؛ مردم بیرون، چیزهایی هستند که از دید او قابل تحلیل نیستند. آدم‌هایی که هر زمان خواهند غذا می‌خورند، هر روز کفش می‌پوشند، دریای واقعی دارند و در آن شنا می‌کنند، سوار ماشین می‌شوند ولی ماشین روبرویی به آن‌ها برخورد نمی کند….داستان در دو بخش اصلی روایت می‌شود: دوران اسارت در اتاق و دوران آزادی و رهایی از اتاق. داستان کودکی که بین دنیای واقعی و تخیلاتش باید انتخاب کند. باید بداند دوست دارد به‌‌ همان «اتاق» برگردد و در به رویش قفل شود یا فضا و زندگی بیرون را با آدم‌های فراوان‌ آن بپذیرد.

درباره کتاب

«اِما دوناهیو» نویسنده ایرلندی که در کانادا زندگی می‌کند این داستان را از زندگی دختر اتریشی الهام گرفته که پدرش او را به مدت بیست و چهار سال در زیرزمین خانه‌اش زندانی می‌کند و از این رابطه هفت بچه به دنیا می‌آید.
وی برای درک چنین شرایطی این فضا را برای خود ترسیم کرده. مدت‌ها در این فضا زندگی کرده و تجربه‌اش باعث شده که بعد از خواندن کتاب، دنیای واقعی از دید جک، دنیایی تلویزیونی باشد که به جز دروغ و تظاهر و توهم و حماقت، چیز دیگری ندارد.

نویسنده در صفحات آغازین این كتاب به تدریج مخاطب را وارد فضای داستان می‌كند و شرایط را برای او شرح می‌دهد. انتخاب راوی پنج ساله داستان هم در نوع خود شايان ‌توجه است. شاید یكی از دلایل نویسنده برای انتخابش این بوده كه حوادث داستان را از ذهن شخصیتی برای مخاطب روایت كند كه اطلاعات كافی از دنیای اطرافش ندارد و در بسیاری از موارد نامطمئن و در عین حال صادق است، اینگونه است كه مخاطب درگیر داستان می‌شود و سعی می‌كند خود تصمیم بگیرد و گره‌های داستان را بگشاید.

این رمان به یكی از موفق‌ترین آثار داستانی تبدیل شد و توانست جوایز زیادی را از آنِ خود كند.
رمان «اتاق» به فهرست نهایی جایزه ادبی بوكر راه یافت و سه هفته بعد عنوان رمان برتر نویسندگان راجرز كانادا را دریافت کرد. از طرفی اين رمان خیلی زود به صدر جدول پرفروش‌ترین كتاب‌های نیویورک‌ تایمز راه پیدا کرد.

بر اساس این رمان فیلمی سینمایی نیز ساخته شده که موفق به دریافت جایزه اسکار شد.

قسمت هایی از کتاب

فکر می‌کردم، موجودات یا انسان هستند یا نیستند، نمی‌دانستم یکی می‌تواند فقط کمی انسان باشد.
 

مامان چرت میزند.
صدایی چرت مامان را پاره میکند.صدای خش خشی از پشت اجاق گاز .
یک موجود زنده،یک حیوان واقعی نه توی تلوزیون، روی زمین است، چیزی میخورد، احتمالا یکتکه نان شیرینی، دم دارد ، فکر میکنم چه چیزی است ، یک، یک موش است .
نزدیکتر میروم ، رفته زیر اجاق گاز، به سختی میبینمش،هرگز چیزی را ندیدم که اینقدر سریع حرکت کند:«وای موش» طوری حرف میزنم که از من نترسد. الیس به اشتباه درباره ی گربه اش دینا حرف میزد که موش عصبی میشود و فرار می کند . دست هایم را بالا می آورم و دعا میخوانم:«ای موش، برگرد ،لطفا،لطفا،لطفا..» ساعت ها منتظر میمانم ولی او برنمی گردد.
مامان قطعا خوابیده است.
در یخچال را باز میکنم، خیلی چیز ها داخلش است .موش ها پنیر دوست دارند، ولی چیزی از پنیر نمانده است. یک تکه نان می اندازم جایی که موش بود . خم می شوم و باز ساعت ها منتظر می مانم.
بعد این موجود شگفت انگیز، موش، دهانش را بیرون می آورد، نوکتیز است. دلم میخواهد بپرم توی هوا ولی کاملا آرام میمانم .می آید تکه نان را بو میکشد. فقط حدود دو پا دورتر هستم،
او واقعا زنده است، بزرگترین موجود زنده ای که تاحالا دیده ام ،میلیون ها بزرگ تر از مورچه و عنکبوت…

ترس چیزیه که حسش می‌کنی ولی شجاعت چیزیه که انجامش می‌دی.

شما می توانید این کتاب را هم اکنون از فروشگاه کتابیار سفارش دهید.

برای مشاهده سایر کتاب های رمان و داستان اینجا کلیک کنید.